زندگینامۀ من. قسمت 58. به نام خدای آفرینندۀ آدمی. با آن که در جبهه بر ما بسیارسخت می گذشت و هیچ مسؤول و فرمانده ای به فکر هیچ کس در آن بحران عملیات والفجر8 نبود، به خاطر اسلام و ایران و امام و انقلاب و نظام تحمل می کردیم.
در
آنجا هم از بحث و گفت و گوهای علمی و سیاسی زیر گلوله ها و بمب و رگبارها
دست نمی کشیدیم. چون اساساً میان ما رفقا علاوه بر تفریح و دوستی، فضای
گفتمانی و فکری حاکم بود و این صبغه در روابط مان همیشه غلبه داشت.
من چند نمونه از نوع رابطۀ فکری و سیاسی مان را در این قسمت از زندگینامه می نویسم که قبلاً در (اینجا) عکسها، مستندات، انواع جلسات، تنوع حاضرین نشست ها و برخی از نوشته ها را گذاشته بودم.
در سال های 1363 تا 1367 به مدت 4 سال هرهفته در شب های جمعه «مسابقات تحریض علم دارابکلا» برگزار می کردیم. این نشست، فراجناحی بود. یاد روانشاد یوسف رزاقی به خیر که امضا و عکسش در این سند بایگانی شخصی دامنه دیده می شود.
طی سه دهه متوالی از دهۀ شصت به بعد در دارابکلا میان ما رفقا این نوع نشست ها و برنامه ها برقرار بوده و کماکان برخی از آن ابتکارات و خلاقیت ها و علایق حفظ شده است:
1- خبرها و خبرخوانی های سیاسی و منطقه ای در کنفرانس های جلسات «تحقیقات و مطالعات».
2- سال های 1363 تا 1367 به مدت 4 سال هر هفته در شب های جمعه «مسابقات تحریض علم دارابکلا»
3- «نشست های مطالعاتی در روستای دارابکلا» که شب های جمعه به نوبت در منازل رفقا
4- نشست های هفتگی مستمر قرآنی روخوانی، تجوید و تفسیر.
5- نشست ماه.
6- اردوهای جنگل هم تفریح هم فکری.
7- جلسات طرح رمضان (افطار و جلسه اخلاق و اندیشه و سیاست و کتابخوانی و بحث)
8- طرح پکد (=پرواز کبوتر دانش) نامه نگاری مخصوص میان من و سیدعلی اصغر طی ده سال که بالغ بر 250 نامه می شود با موضوعات سیاسی، جهانی، داخلی و معنوی و شخصی.
9- حضور رضویه. مسافرت زیارتی معنوی آبان ماه هرسال با رفقا به حرم امام رضا.
10- نشست با مسؤولان محلی و منطقه ای در شب های دارابکلا. که شاید بیش از 150 نشست با شخصیت های مختلف شده بود.
11- و نمونه های دیگر که نام بردن از آن موجب طولانی شدن پست می شود. تابعد...