آنچه بر من گذشت

زندگینامه‌ی من ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

آنچه بر من گذشت

زندگینامه‌ی من ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

آنچه بر من گذشت 11

پست 11 : به نام خدای آفریننده ی آدمی. سال 1347 در 5سالگی ام، از خونه ی پدربزرگ مان به خونه ی دوّم مان در همان کوچه، در فاصله ی 95 متری نقل مکان کردیم. خونه ی دل انگیز قبلی مان هنوز در خاطره ام به زیبایی جاخوش ساخته است. خانه ای آجری، حلب به سر، خوش نقشه، با بهارخواب نپار در وسط حیاط با درختان توت و انجیر و دالونی دراز و خنک و تلاوری خوش نواز.

آن زمان که اغلب خونه های مردم دارابکلا گلی و آلِم به سر و گاله به سر و بی در و دروازه و بی دیوار بود، خونه ی پدربزرگم _کبل آخوند مُلّاعلی طالبی دارابی، ابن مُلاحیدر، ابن مُلاطالب_ آن گونه زیبا بود و دلنشین من.

پدرم با آن که روحانی بود، کشاورزی هم داشت. سال 1347 به بعد شرکت دخانیات به توتون کاران وامِ ساخت ساختمان انباری با نقشه ی یکسان و ارتفاع بلند و نیز تاسیس گرمخانه _به زبان محلی سوچکه برای خشک کردن توتون_ می داد. اما خانواده ها پس از استرداد قسظ وام، آن انباری را با کمی اصلاح به خونه ی مسکونی تبدیل می کردند و با هزاران شادی و شعَف در آن می زیستند. ما هم نقل مکان مان به همین علت بود.

در مورد خونه ی اول مان که مکتبخانۀ قرآن پدر و مادرم نیز بود، و در مورد توتون کاری و همبازی هایم در آن دوره، چند نکته ای ست که در قسمت های بعدی می نویسم.


 دارابکلا. خونه ی دوم مان از سال 1347. عکاس: جناب یک دوست. خرداد 1395

محل خونه ی اول مان که در آن در 2فروردین 1342 متولد شدم که حالا ساختمانش تغییر یافته است. دروازه ی سمت چپ به سمت رودخانه و قنات پشون خونه ی خواهرم است. عکاس: جناب یک دوست. خرداد 1395

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد