آنچه بر من گذشت

زندگینامه‌ی من ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

آنچه بر من گذشت

زندگینامه‌ی من ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

دارابکلا در جادّۀ شمال به مشهد در کجا واقع است؟


به نام خدا


وقتی از ساری به سمت گرگان و مشهد مقدس می روند، پس از 10 کیلومتر طیّ مسافت به یک چهار راه می رسند که از وسط شهرستان میاندورود می گذرد. چهار راهی به اسم چهار راه آزادگان که مشهور است به سه راه اسلام آباد. این مکان ابتدای شهر سورک و انتهای روستای دارابکلاست.


سمت راست آن _با فاصلۀ تقریبی 6 کیلومتر_ روستای دارابکلا و جنگل وسیع آن و چندین پارچه روستای بالادست مثل اوسا و سرتا و سنه کوه و جناسم است که از این میان روستای دارابکلا به دلیل جمعیت بالا، زیاد نمانده است تا شهر بشود.

سمت چپ آن دریای گهرباران و چندین روستای منطقۀ دشت ناز است که فرودگاه بین المللی ساری و میاندورود در آن واقع است.


سمت مستقیم آن _با فاصلۀ تقریبی 8 کیلومتر_ شهرستان نکاست که با عبور از آن به سمت بهشهر و گرگان و جنگل گلستان و بجنورد و شیروان و قوچان و چناران و مشهد مقدس امتداد می یاید.


علیرغم مشغلۀ فراوان جناب مهندس محمد عبدی سنه کوهی، این رفیق گرامی ام به درخواستم این چهار عکس جهت یابی را در موقعیت سه راه آزادگان انداخت و به تلگرامم فرستاد. ممنونم مهندس که روستای سنه کوه هم یک راهش همین گذرگاه دارابکلاست.



تابلوی دارابکلا در جادّۀ بین المللی شمال به مشهد. 7 دی 1395


     


تابلوی زیبای «السّلام علیک یا علی بن موسی الرضا» که به همّت شورا و دهیاری دارابکلا نصب شد



سمت چپ به سوی فرودگاه و دریای گهرباران و نیروگاه شهید سلیمی (مشهور به برق اتُم)



(دامنه دارابکلا)

54 بار در 54 سال دور خورشید چرخیدم


به قلم دامنه



به نام خدا. نمی دانم کدام دانشمند بوده که وقتی از او پرسیدند عمر یعنی چه؟ گفته یعنی مقدار گردش انسان به دور خورشید.


حالا من هم، دوم فروردین 1396 که فردا از راه می رسد، 54 ساله می شوم؛ یعنی 54 سال خدای مهربان تا الآن به من داده که دور خورشید بگردم و قلبم با قبله بتپد تا در قبیلۀ بی تبعیض و بی ظلم و ستم خدا قدم زنم و قلم. بگذرم و با مرحوم قیصر امین پور بسُرایم:


ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش


آیینِ آینه، خود را ندیدن است


بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را


خامیم و دردِ ما، از کال چیدن است


عارف، عاصم، عادل و خانوادۀ دامنه. تهران. جماران. بیت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی. 1383. عکاس: دامنه


خدا را شاکرم و سپاس می گذارم که به من فرصتی این گونه 54 ساله داده تا شاید بتوانم بندگی کنم و معاد و معاش و معاذ هر سه را درک کنم و درون و بیرون خودم را آبادتر نمایم. از اَعلاترین آرزوهایم همیشه این بوده و هست که امامِ زمانِ زمانۀ خویش را بشناسم تا در جاهلیت نمیرم.


اینان عارف، عاصم، عادل و خانوادۀ من اند. تهران است و جماران. اتاق امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی که سال 1383 آنها را به زیارت یادمان متبرّک امام اُمت، بردم تا پیمان با امام نگُلسند و نگُسلم. عکسی انداختم تا خاطر بماند که مؤمن، امام می خواهد. بگذرم.


همیشه درونم مشتعل از این شور است که دامنه خوانان شریف در سلامت باشند و در عزت و عفّت و معرفت و حرکت و برکت و معنویت؛ تا هم روح و هم جسم، به این نعمت ها متوازان گردد. خدا نگه دار.


(دامنه دارابکلا)

آنچه بر من گذشت 3

پست ۳ : به نام خدای آفریننده ی آدمی. تا 5 سالگی در منزل پدربزرگم مرحوم ملّاعلی مشهور به کبل آخوند زندگی کردم. خانه ای بود با معماری دیدنی و با چوب های خراطی شده مِولی. دارای سه اتاق و یک دالان و یک ایوان و یک تلنبار و یک بهارخواب نهپاری در وسط حیاط که چند سالی خوابگاه طلبه های روستاهای اطراف در دارابکلا بود. نیز با یک کارخانه ی آسیاب آبی در آن سوی رودخانه که متعلق به پدربزرگم بود که متصدّی آن مرحوم نصرالله رجبی دارابی _پدر اسحاق رجبی، دائی همسرم.


به عبارت دیگر مرحوم نصرالله رجبی دارابی، پدربزرگ مادری همسرم_ و مرحوم امامقُلی طالبان _پدر آقایان عموزادگان مان رمضان و جعفر و یدالله طالبان_ بودند که مرحوم امامقُلی کلا" با پدربزرگم بود و همراهش. بگذرم.

فعلا" جغرافیای تصویری این محله ی دوست داشتنی ام را که جناب یک دوست امروز 5 شنبه بیستم خرداد 1395 عکس برداری کردند و فرستادند، بگذارم و متن را در پست چهارم پی می گیرم.



روبرو محل تولد دامنه. سه راهی محله ی ببخیل، قنات پشون و حموم پیش دارابکلا. جایی که منزل پدربزرگم مرحوم ملّاعلی مشهور به کبل آخوند بود. که الآن منزل سید اسماعیل ترمی ست. ارسالی جناب یک دوست به تلگرام دامنه در روز 5شنبه بیستم خرداد 1395.



گذر قناب پشون، کوچه ی قدیمی کبل آخوند. سمپ چپ محل منزل قدیمی پدربزرگم



گذر قناب پشون، کوچه ی قدیمی کبل آخوند. آن روبرو قنت پشون



سه راهی محله ی ببخیل، قنات پشون و حموم پیش دارابکلا. آن دروازه ی درختی خونه ی سمت راست روانشاد یوسف رزاقی. که کل سمت راست مال مرحوم دائی محمدعلی رزاقی پدربزرگ یوسف رزاقی بود



سمت راست محل خونه ی پدربزرگم. آن روبرو سه راهی محله ی ببخیل، قنات پشون و حموم پیش دارابکلا به سمت ببخیل. سمت چپ منزل روانشاد یوسف رزاقی

محله ی بازی مان در رودخانه قنات پشون دارابکلا



زیستگاه همیشگی دامنه



کوچۀ پدربزرگم کبل آخوند و سرازیری قنات پشون. سمت چپ محل خونه ی پدربزرگم. آن روبرو خونه ی دوم مرحوم پدر یوسف رزاقی. بسیتم خرداد 1395 ارسالی جناب یک دوست به دامنه. ممنونم ازت با این زحمتت



برای همیشه اینجا در یاد منه. رف بِن دامنه. سمت چپ محل آسیاب گندم پدربزرگم که با هدیه ی مرحوم پدرم به دهیاری دارابکلا، حالا شده دوشنبه بازار



دلشادم به این رف بن دامنه با هزاران یاد و خاطره



از این راه گذر قناب پشون می رفتیم رودخانه وضو می ساختیم و در مکتبخانه مرحوم پدرم قرآن می آموختیم



محل زادگاه دامنه. حالا ساختمانش تغییر یافته. دروازۀ سمت چپ خونۀ خواهرم کلثوم (سیدعلی اکبر هاشمی)



یادش مانا، منزل بعدی مان. ارسالی جناب یک دوست به تلگرام دامنه در روز 5شنبه بیستم خرداد 1395



کوچه پدربزرگم کبل آخوند و آن روبرو سرازیری قنات پشون. سمت راست محل خونه پدربزرگم



محله ی ما در داربکلا جایی که با سیستلی و اوولی و قنات و آب و خاطرات منه



این گذرگاه خونه ی الان مان و این هم اخوی حیدرمان



این هم دوازه بیرونی منزل مان



این هم دوازه بیرونی منزل مان



سلام داداش حیدر



با تو می مانم ای محلّه ی پرخاطره ام. سمت راست خونه شهید ابراهیم عباسیان



این هم دروازه اندرونی خونه ام که چون نیستم وا نیست!

(آنچه بر دامنه گذشت)